دستفروشِ دوره گرد !
در بساطِ حقیرت
شرابی
برگِ گُلی
پروانه ای
یافت میشود برای شفای سُکونِ قلبِ روزگار ؟
.
.
.
نمی دونیم کدوم مسئله رو اول حل کنیم
اینکه به دخترا یاد بدیم که هر پسری مزاحم نیست !
یا اینکه به پسرا یاد بدیم که هر دختری فاحشه نیست!
.
.
.
. راه میانهای اما نیست
بین بهشت و دوزخ…
تمام ورقها را کنار بینداز
من به هر حکمی تن میدهم.
.
.
.
من مرد و زنی را دیدم که سالهاست به هم وفادار هستند.
نشانه است، آخرالزمان نزدیک است
.
.
.
.
شبها که در اغوش دیگری می خوابی
و او برایت قصه می خواند
کلاغ قصه هایش به خانه می رسد ؟!!
یا مثل قصه های من که دور از تو بلند بلند می خوانم
کلاغش در یکی نبود اول داستان محو می شود؟!!
.
.
.
.
کنارت آب خوردن مستم میکند،
بی تو اما، تمام بارهای جهان فقط بر دوشم است..
.
.
.
.
رد پاهایت را که می گیرم ،
از تو دور تر می شوم !
شاید کفشهایت را برعکس پوشیده ایی!!!
.
.
Top of Form
امشب در حوالی قلب من پرسه نزن خیالی نیست توهم برو
Bottom of Form
.
.
واحد اندازه گیریِ فاصله “مــتــر” نیست ؛
“اشـــــــــــتـــیــــاق” است . . .
مشتاقش که باشی ، حتّی یک قدم هم فاصله ای دوووووووور است . . .
.
.
.
هر چقدر می خواهی به من پیله کن دوست دارم پروانه گی را…
.
.
.
یه جایی باید دست آدمها را بکشی
نگهشان داری
صورتشان را میان دستانت محکم بگیری
بگویی ببین
من دوستت دارم
.
.
.
یک چاه اجاره کردهام
کنار یوسف
کنار گریههایم
نمیدانم قرن چندم درد است
آوازهای غریبی از درونم به گوش میرسد
.
.
.
می خواهم ..مُچاله و خیس !..در آغوشت بمانم !از پهن شدن بر بند ِ خاطرات ، بیــــزارم .. !!
.
.
.
مچاله کن ، بشکن ، بند بزن ، خط بزن ، خلاصه راحت باش …
ارث پدرت نیست ، دل تنهای من است . .
.
.
.
.
بر دور ترین شاخه
ممنوع ترین میوه ای
…برای من
…
آه اگر دستم برسد
اگر بچینمت
زمین خواهد مرد
از حسرت
.
.
.
بـزن بـاران ، مـن سـفر کـرده ای دارم کـه یـادم رفـته است آب پـشت پـایـش بـریـزم ….!
.
.
.
دنـیا را مـیدهــم بــرای لبـخندت
هــراسـی نیــست….
شـاد کــه بـاشــی ،
…
دنـیا دوبــاره از آن مــن اســت…..
.
.
.
ﺩﻟﻢ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ …
ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺩﻟﺶ ﺷﯿﺸﻪ ﺍﯼ …
ﮔﻮﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ …
ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﮐﻤﯽ ﺳﺮﺩ …
ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺳﺘﺎﺭﻩ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺩﻟﻢ ﯾﮏ ﺳﺎﺩﻩ ﺩﻝ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ …
ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺑﺮﻭﯾﻢ …
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻓﺮﻫﺎﺩ ﺑﺎﺷﺪ …
ﮐﻮﻩ ﺑﺘﺮﺍﺷﺪ …
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﻣﺠﻨﻮﻥ ﺷﻮﺩ …
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺑﯿﺎﯾﺎﻥ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ …
ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﮔﺎﻫﯽ ﺩﺭﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺷﺎﻫﺰﺍﺩﻩ ﺳﻮﺍﺭ ﺑﺮ ﺍﺳﺐ ﺳﻔﯿﺪ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﻢ .
ﻏﺮﯾﺐ ﺁﺷﻨﺎﯾﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﭘﯿﺎﺩﻩ …
ﻗﻠﺒﺶ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﺶ ﺑﺎﺷﺪ …
ﭼﺸﻤﺎﻧﺶ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﮐﻠﺒﻪ ﮐﻮﭼﮏ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﺒﻪ ﺩﺭ ﻗﻠﺐ ﺍﻭ
ﺑﺎﺷﺪ
.
.
.
تمامِ زنانِ دنیا
برای مردی که دوست دارند،
شال گردن میبافَــــند.
جز من،
که نشـــستهام اینــجا
و برایِ تو شـعر، میبافم…!
.
.
.
عشق ِ ما
شبیه عکسیست
که دست عکاس ، بر اثر یک “اشتباه” می لرزد
و عکس برای همیشه
تار می افتد !
.
.
.
من هر آنجا هستم، که “درد” آنجاست.
زیرا که من،
بر هر دانهی اشک
مصـــلوب شــدهام…!
.
.
دوست داشتنِ کسی که شما رو دوست نداره
مثل بغل کردنِ کاکتوس می مونه
هر چی محکم تر بغل کنی
بیشتر آسیب میبینی …
.
.
.
حرف میزنی اما… تلخ! محبت میکنی اما… سرد! چه اجباریست دوست
داشتن من؟!! .
.
.
.
آهسته گفت: خدانگهدارت.
در را بست و رفت…!
آدمها چه راحت مسئولیت خودشان را به گردن خدا می اندازند!
.
.
.
ﻫﺮ ﻏﻠـﻄﯽ ﺭﻭ ﺍﻧـﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻥ …
ﺍﺳﻤـﺶ ” ﭘﺎﻳـﻪ ﺑـﻮﺩﻥ ” ﻧﻴـﺴﺖ !
ﺧـَـﺮﻳـَﺘـﻪ !!!
.
.
.
دلت را بتکان !
غصه هایت که ریخت ، تو هم همه را فراموش کن
دلت را که تکاندی ، واشتباهاتت به زمین ریخت ،
بگذار همان جا بمانند
فقط از لابه لای اشتباهاتت یک تجربه را بیرون بکش …
قاب کن و بزن به دیوار دلت
دلت را محکم تر اگر بتکانی ، تمام کینه هایت هم می ریزد
و تمام آن غم های بزرگ…
.
.
.
. لحظه ی قشنگیهـ :
وقتی که اعصابتــــ خورده
ولی عشقت میاد دستت رو آروم می گیره
و فشارش می ده
و تو اینقدر آرومـــ می شی
که اگه صد سال بقیه می نشستنــــد
و باهات حرفـــــ می زدن آرامش نمی گرفتی … !
.
.
.
من را ببین… همچـنان ایستاده ام!
آن دختری که فکر می کردی می شکند بی تو،
می شکند امثالی مثل تو را…
.
.
.
دنیای دستها ، از هر دنیایی بی وفاتر است !!!
امروز دستهایت رامیگیرند ،
غرق عادت که شدی
همان دستها را برایت تکان میدهند !!!
.
.
.
هیـــــچوقت کســی رو پــس نــزن کــه ,
دوستـــت داره …
مراقــــــبته …
و نگرانــــــــــــته…….
چـــون یــک روز بیــدار میشـــی و میبینــی …
مـــــــــاه رو از دســــت دادی …
وقتــی که داشــتی ســـــــتاره ها رو میشـــمردی
.
.
.
هرگز تمامت را برای کسی رو نکن.
بگذار کمی دست نیافتنی باشی.
آدمها تمامت که کنند، “رهـــــایت” می کنند!!!
.
.
.
میترسم از بعضی آدم ها…ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧد ،ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ….ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ،ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ …!!!
.
.
.
جواب محبت آدمها را به موقع بدهید!
محبتهایِ تاریخ گذشته عطر و طعم اصلی را نخواهد داشت ..
.
.
.
دست به دامن خدا که میشوم…
چیزی آهسته درون من به صدا میاید که: نترس!
از باختن تا ساختن دوباره…
فاصله ای نیست…